به گزارش خبرنگار جامعه فارس، جشن همسر رئیس جمهور دولت یازدهم برای بزرگداشت مقام زن شب گذشته در تالار حافظیه کاخ سعدآباد برگزار شد، مراسمی که خبر برپایی آن را پیش از این مولاوردی، معاون امور زنان رئیس جمهور وعده داده بود.
جشنی زنانه و اشرافی در فضای کاخ سعدآباد که فاصله طبقاتی زنان دولتمردان و مسئولان زن دولتی را به رخ عموم زنان جامعه میکشید. تمام زنانی که به این ضیافت دعوت شده بودند از پیش تعیین شده بودند و هیچ امکانی برای ورود افراد عادی نبود.
با ورود هر میهمان، تشریفات او را تا محل تحویل لوازم شخصی، لباسها، تلفن همراه و دوربین عکاسی همراهی میکرد و جای هر فردی از پیش مشخص شده بود.
این جشن بزرگداشت مقام زن که با بی حجاب شدن میهمانان آن بیشتر شبیه یک دور همی زنانه شده بود از بخشهای مختلفی غیر از دولت نیز میهمانانی داشت، فعالان امور زنان، بازیگر، کارگردان و نویسنده زن.
رقص لزگی 6 دختر، کنسرت موسیقی زنان و برگزاری شوی لباس زنان بخشی از ویژه برنامههای این ضیافت بود.
اما برپایی مراسمی به بهانه ولادت بانوی مکرمه اسلام حضرت فاطمه (س) حرمتها و اقتضائاتی دارد که میتوان آن را در فضایی بی تکلف و خارج از محیط اشرافی یک کاخ آن را برگزار کرد.
دوروزپیش درکارتابل شخصی نامه هایم نامه ای رابدین مضمون خواندم........................
صبح هر روز مادرم غُر زد
خواهرم هِی به من تلنگر زد
که بیا زن بگیر آدم شو
فارغ از غصّههای عالم شو
که بیا زن بگیر پیر شدی
بینهایت بهانهگیر شدی
زن نداری، عبوس و غمگینی
زندگی را سیاه میبینی
زن بگیری همیشه کیفوری
از غم و غصّه تا ابد دوری
آسمان رنگ تازه میگیرد
از تو دنیا اجازه میگیرد
شاه داماد میشوی پسرم
پادشاهی کن، ای تو تاج سرم
هر چه تلخیست میشود شیرین
یک نباتیست که... بیا و ببین...
زندگانیت میشود روشن
ناگهان از شرار ِ تابش ِزن
میکند روشن از خودش، شب تار
جان تو مثل نور لامپِ هزار!
کاملاً روبراه خواهی شد
مثل خورشید و ماه خواهی شد
سر و وضعت ردیف... جنتلمن
صاف و صوف و اتو کشیده... خَفَن
جمع خواهی شد از خیابانها
از سر کوچهها و میدانها
خانهات توی «کوچهی خوشبخت»
مثل خانی نشستهای بر تخت!
***
الغرض گفت و گفت... خامم کرد
عاقبت خر شدم... حرامم کرد
خانواده نشست و شورا کرد
هر که از ره رسید غوغا کرد
عمه میگفت دختر فامیل
خاله میگفت با کدام دلیل؟!
مادرم فکر دختری زیبا
خواهرم کرده بود فتنه به پا
بر سر ما بگو مگو شده بود
الغرض، خانه بَلبَشو شده بود
تا سر انجام شد قرار چنان
که دهند این جدال را پایان
جمع دنبال دختری باشد
که سری بر تر از پری باشد
دختری باحیا و شوهر دوست
که جهان مات حُسن خلقت اوست
از هر انگشت او هنر ریزان
پیش قدّش چنار آویزان!!!
خاندانش اصیل و صاحب حال
«حال» یعنی که پول و مال و منال
- خاندانی که نیست صاحب حال
وصلتش نیست جز عذاب و وبال
- هرچه باشد برادرش کمتر
مشکلاتش کم و شَرش کمتر
- دختران یکیّ و یکدانه
بهترین همسرند و همخانه
* * *
بحثشان سوژه خنده بود فقط
باب اشعار بنده بود فقط
چه بگویم چگونه و چون بود
مثل فیلم «کتاب قانون» بود
درضمن جهت تبادل لینک لماده ایم